هدف گذاری بخش مهمی از راهاندازی یک کسبوکار موفق است. با تعیین اهداف کوتاه مدت و بلند مدت تمرکز واضحی از کار به دست خواهید آورد که در نتیجه یکی از راههای افزایش انگیزه کارکنان نیز میشود. با تعیین هدف این امکان برای شما فراهم میشود مجموعهای از معیارها را در نظر داشته باشید تا ببینید آیا کسبوکار شما موفق است یا خیر. هدفگذاری در کار به شما کمک میکند تا مسیر کسبوکار خود را کنترل و شانس دستیابی به اهداف تجاری بزرگتر را افزایش دهید. در ادامه با معرفی هدفگذاری در کسبوکار همراه ما باشید.
هدف گذاری چیست؟
یک هدف از پیش تعیین شده که در یک دوره زمانی مشخص، فرد برای رسیدن به آن باید برنامهریزی کند. این اهداف اغلب شامل اهداف کوتاه مدت و اهداف بلند مدت میشوند. هدف گذاری در کار میتواند کلی و سطح بالا باشد یا با تمرکز بر اقدامات قابل اندازهگیری خاص انجام شود.
پیشرفت در کسبوکار با تعیین اهداف قابل اندازهگیری بسیار آسان است. فرآیند اهداف SMART به یک فرآیند هدف گذاری مشترک گفته میشود که تعیین اهداف آن شامل تعیین اهداف مشخص، قابل اندازهگیری، قابل دستیابی، مرتبط و محدود به زمان است و به شما کمک میکند تلاشهای خود را متمرکز کنید و شانس موفقیت آنها را افزایش دهید. هدف گذاری و برنامهریزی در کسب و کار یک روش تجاری رایج است که باعث افزایش انگیزه و عملکرد میشود. چه در یک کسبوکار کوچک، چه بزرگ، اهداف تجاری قوی شانس موفقیت شما را افزایش میدهد.
اهداف کوتاه مدت
برای اهداف کوتاه مدت، یک دوره زمانی معین و محدود در نظر گرفته میشود که معمولاً از چند ساعت تا یک سال کامل متغیر است. اهداف بلندمدت نیز در یک محدوده زمان مشخص در مورد آینده تعیین میشود. از اهداف کوتاه مدت اغلب برای رسیدن به اهداف بزرگتر استفاده میشود. تعیین اهداف کوتاه مدت چندگانه برای دستیابی به اهداف بلند مدت از استراتژیهای رایج در کسبوکار محسوب میشود.
اهداف بلند مدت
اهداف بلندمدت چشم اندازهای بزرگتری را شامل میشود که قصد دارید در آینده به آنها دست پیدا کنید. یک هدف بلند مدت مشترک یک هدف 10 ساله است که تعیین میکنید کسبوکار شما در 10 سال آینده به کجا خواهد رسید. شما باید در مورد اهداف تجاری و کسبوکارهای جدید تصویر روشنی به دست آوردید. اهداف بلند مدت اغلب به بیانیههای چشم انداز یا ماموریت گفته میشوند و به عنوان قطبنما مسیر کسبوکار شما را مشخص میکند. هدفگذاری موثر مانند نقشه شما را به جایی که میخواهید برسانید، راهنمایی خواهد کرد، هرچند این اهداف بلندمدت ممکن است به شما نگویند که چگونه دقیقاً به آنجا برسید، اما آنها شما را به مسیر درست میرسانند. اهداف کوتاه مدت مانند GPS دستورالعملهای گامبهگام برای رسیدن به هدف را ارائه میدهند.
اهمیت هدف گذاری در کسب و کار
هدفگذاری موثر کسبوکارها را در مسیر درست هدایت میکند. برای پیشرفت، سادهترین راه تعریف موفقیت است. هنگامی که اهداف خود را تعیین میکنید، میزان عملکرد تیم را باید در نظر داشته باشید. برای عادت کردن برای انجام یک کار، استراتژی تجاری با اهداف سازمانی شما در ارتباط است. هنگامی که کار روزانه را به اهداف کوتاه مدت و بلندمدت تقسیم کنید، اعضای تیم به طور واضح درک خواهند کرد که چه کاری باید انجام دهند، چه زمانی باید آن را کامل کنند و چه استراتژی هایی را باید برای رسیدن به آن اهداف به کار ببرند.
هدفگذاری و برنامهریزی باعث میشود، اعضای تیم نه تنها نسبت به کاری که باید انجام دهند اطمینان بیشتری داشته باشند، بلکه به آنها احساس غرور و مالکیت بر کارشان میدهد. اعضای تیم با نحوه انجام کار و تأثیر هدفگذاری آشنا میشوند و در چگونگی موفقیت نقش خواهند داشت.
چالشهای هدف گذاری چیست؟
هدف گذاری در کار همچنین دارای نکات منفی زیر است:
-
گران و وقتگیر
برای مطالعه نیازها و سلایق مصرف کننده شرکتها باید تحقیقات اولیه را انجام دهند که مستلزم هزینه زیادی میشود. در تقسیم بندی بازار، شرکتها ممکن است به راحتی به دادههای جمعیت شناختی جغرافیایی و مصرف کننده دست یابند، اما تعیین دادههای روانشناختی به راحتی انجام نمیشود. تحقیقات عمیق تری برای درک روانشناسی مصرف کننده مورد نیاز خواهد بود. ممکن است برای درک عمیقتر از چند نفر نظرسنجی یا مصاحبه صورت گیرد. برای ایجاد یک بازاریابی مناسب، آنها همچنین باید در یک فرآیند طولانی شرکت داشته باشند. شرکتها باید ویژگیهای مصرفکنندگان را مطالعه و تقسیم بندی و بخشهای هدف را تعیین کنند.
-
اشتباه در تعیین اهداف
شرکتها در فرآیند انتخاب بخشهای هدف باید کاملا دقت کنند. اشتباه در انتخاب منجر به عدم تطابق استراتژی و آمیخته بازاریابی و در نهایت شکست فروش میشود.
-
در نظر گرفتن تمام جنبههای هدف
انتخاب بخشهای هدف باید علاوهبر نیازها و سلایق مشتری، جنبههای دیگر را نیز در نظر بگیرد که شامل موارد زیر است:
در نظر گرفتن پتانسیل میزان سود در هدفگذاری کار در مقایسه با بخش آگاهانه قیمت اهمیت بیشتری دارد. یک بخش بازار نیز باید به اندازه کافی برای ایجاد صرفه جویی در مقیاس کافی وجود داشته باشد. بنابراین، شرکت میتواند با افزایش حجم فروش به سود برسد. بخش رو به رشد بازار شرکت را قادر می سازد به تولید فروش ادامه دهد.
-
جذابیت ساختاری
عواملی مانند شدت رقابت، قدرت چانهزنی خریداران و در دسترس بودن جایگزینها بر موفقیت شرکت در بخش هدف تأثیر میگذارد. همه اینها بر موفقیت شرکت در فروش محصولات سودآور و پایدار تأثیر گذار است. اگر شرکت در تعیین اهداف اشتباه کند، حجم فروش کاهش خواهد یافت و شرکت نمیتواند به صرفهجویی در مقیاس بالا برای کاهش هزینهها دست یابد بنابراین، سود و بازده ناکافی است.
مزایای هدف گذاری در کسب و کار
همسو کردن تیمها به سمت یک هدف مشترک، یکی از مزایای کلیدی هدفگذاری در کسبوکار است. رهبران تیم با اهداف تجاری واضح قادر خواهند بود از تاکتیکها برای دستیابی به این اهداف استفاده کنند. به عنوان مثال، تصور کنید هدف کلی شرکت شما این است که سوددهی را به میزان 10 درصد افزایش دهد. این یک هدف کلی است، اما برای رسیدن به اهداف شرکت، شیوههای مختلفی وجود دارد.
رهبران کسبوکار میتوانند با ایجاد اهداف کوچکتر و متناسبتر، استراتژی خاصی را برای رسیدن به این هدف اتخاذ کنند. سهمیه فروش توسط تیم فروش ممکن است افزایش یابد و تیم بازاریابی میتواند یک استراتژی توسعه جدید را اجرا کند. دو تاکتیک متفاوت که میتوانند برای رسیدن به یک هدف در نهایت اجرا شوند.
شرکتها همچنین میتوانند روی نیازهای خاص مصرف کننده، تلاشهای بازاریابی بیشتری را انجام دهند. با دانستن بهتر در مورد سلایق و نیازهای مصرفکنندگان، آنها میتوانند محصولات، تبلیغات، قیمتگذاری و توزیع مناسبتری داشته باشند. بسیاری از مصرفکنندگان با نرخ پذیرش بالا احتمالاً محصول را خریداری میکنند و در این صورت اولین وظیفه و هدف شرکت محقق میشود. استفاده موثر از منابع با تمرکز بر استراتژی بازاریابی، شرکت را قادر میسازد منابع را بهتر ترسیم و تخصیص دهد. به عنوان مثال، آنها در انتخاب روشهای تبلیغاتی، تنها مواردی را انتخاب میکنند که بیشترین تأثیر را داشته باشد.
ویژگیهای هدف گذاری خوب چیست؟
هدفگذاری در بازاریابی بسیار اهمیت دارد، زیرا مشتریان شما بسیار حیاتی هستند. بدون آنها هیچ تجارتی وجود نخواهد داشت. هدفگذاری موثر بر کل استراتژی بازاریابی شما تأثیر میگذارد. بازاریابی هدف شما با تبلیغات، تجربه مشتری، عملیات تجاری، نام تجاری در ارتباط است.
-
استراتژیهای بازاریابی که مستقیماً با مخاطبان در ارتباط است
پیامهای بازاریابی موفق عمیقاً در مخاطبان تاثیر میگذارد. این امر به ویژه در عصر دیجیتال صدق میکند، جایی که مشتریان به طور فزایندهای انتظار دارند، تجربههای شخصیسازی شده را مطابق با علایق و ترجیحات خود هماهنگ کنند. بدون بازاریابی هدف، شما به عنوان یک بازار واحد به مخاطبان خود نزدیک شده و نمیتوانید گروهها و شخصیتهای کوچکتر را که به مخاطبان بزرگتر تبدیل میشوند، شناسایی کنید. از سوی دیگر، هنگامی که اهداف مخاطب را به طور واضح تعریف کردید، میتوانید اطلاعات، محصولات، پیشنهادات و سایر مطالبی که مستقیماً با آنها و نیازهای آنها مرتبط است را ارائه دهید.
-
حفظ مسئولیت پذیری
پس از تعیین اهداف تجاری، میتوانید آنها را به سطح فردی تقسیم کنید. حفظ مسئولیتپذیری از سطح رهبری تا اعضای تیم بسیار اهمیت دارد. وقتی تک تک اعضای تیم مسئولیت اهداف فردی خود را انجام دهند، مدیران میتوانند نحوه عملکردشان را بسنجند و تعیین کنند، چه زمانی ممکن است به حمایت بیشتری نیاز داشته باشند.
[irp posts=”11063″ ]
-
تصمیم گیری آگاهانه
اگر شرکت به طور منظم اهداف تجاری خود را به کار ببرد، میتواند از اهداف گذشته به عنوان راهی برای اطلاع رسانی در فرآیند تصمیمگیری خود استفاده کند. به عنوان مثال، اگر تیم شما یک استراتژی بازاریابی جدید برای پیگیری اهداف و پیشرفت شما تنظیم کند، میتوانید از این اطلاعات برای تعیین استراتژی کسب و کار خود برای سال آینده بر اساس عملکرد استفاده کنید.
تکنیکهای هدف گذاری در کسب و کار
برای تعیین اهداف تجاری شفاف باید موارد بسیاری را رعایت کنید که به چند نکته در مورد چگونگی ایجاد آنها اشاره کردهایم.
- از یک چهارچوب برای تعیین اهداف استفاده کنید
اگر در مسیر تعیین اولین هدف تجاری خود هستید، تشخیص شروع کار و تعیین اولویتها میتواند چالش برانگیز باشد. شما میخواهید مطمئن شوید که هدف شما قابل دستیابی است، اما رسیدن به آن چالشهایی را نیز به همراه دارد. چهارچوبهای تعیین هدف مانند اهداف SMART یا OKR ها راه خوبی برای ایجاد اولین مجموعه از اهداف تجاری شما هستند.
- کمک از دیگر رهبران کسب و کار
کاری که تیم شما انجام میدهد، میتواند بر سایر تیمها در شرکت و استراتژی کسبوکار شما به عنوان یک کل تأثیر بگذارد. به همین دلیل است که ایجاد مشارکت با رقبا از اهمیت بالایی برخوردار است. کار کردن با یکدیگر، تیم شما را قادر میسازد از دانش و تجربه منحصربهفرد خود برای تعیین اهداف و ایجاد یک طرح تجاری مناسب استفاده کند.
- داشتن چشم انداز بزرگ
هنگامی که اهداف خود را تعیین میکنید، انتخاب اعداد و تاکتیکها میتواند بسیار دشوار باشد. برای جلوگیری از آن، ابتدا چشم انداز بزرگی داشته باشید. برای مثال روی این سوالها تمرکز کنید: اهداف شرکت شما چیست؟ چرا شرکت شما ایجاد شد؟ در 10 سال آینده شرکت را در کجا میبینی؟ 25 سال چطور؟ هنگامی که تصویر یک ماموریت بزرگ را تعریف کردید، آن را به اهداف کوچکتر و قابل اجراتر تقسیم کنید. برای رسیدن به آنجا چه مراحلی را میتوانید انجام دهید؟ چه محصولات جدیدی را میتوانید معرفی کنید تا به این ماموریت کلی و بزرگ دست یابید؟
[irp posts=”10433″ ]
- تعیین بازار هدف
اگرچه تعیین بازار هدف ممکن است از قبل وقت گیر باشد، اما به شما امکان میدهد تلاشهای بازاریابی خود را به مقرون به صرفهترین روش ممکن انجام دهید. تعریف واضح محصول یا خدمات و سپس تعریف شخص یا کسب و کاری که میخواهد انجام دهید، از اولویتهای اهداف شما است. همچنین درک نیازهای مصرف کنندگان اهمیت بسیاری دارد و میتوانید دقیقاً نیازهای مصرفکننده را از طریق تحقیقات بازار از جمله راهاندازی یک گروه تمرکز، بررسیهای صنعت یا انجام یک نظرسنجی بازار برآورده کنید.
- ایجاد پیامهای ویژه
هنگامی که بازار هدف را شناسایی کردید، میتوانید پیام هایی ایجاد کنید که به طور خاص برای آنها جذاب باشد. به عنوان مثال، یک دکوراتور داخلی میتواند پیام تبلیغاتی را به گونهای طراحی کند که افرادی را که به دنبال لوازم آرایشی گران قیمت هستند و یا شهروند سالخوردهای که به دنبال کوچک کردن خانه است و در عین حال برخی از داراییهای ارزشمند خود را حفظ میکند، جذب کند. نیازهای مشتریان بسیار متفاوت است، بنابراین هر پیام بازاریابی باید به نحوی ساخته شود که چگونگی برآورده کردن هر نیاز را نشان دهد.
- تمرکز روی پتانسیل
برای دسترسی به همه افراد با پیام محصول، سازمانها زمان یا منابع کافی را در اختیار ندارند. شناسایی بازار هدف به بازاریابان این امکان را میدهد که روی کسانی که احتمال خرید محصول را دارند تمرکز کنند. با محدود کردن جمعیت میتوانید تحقیقات و بودجه را به مشتریانی با بالاترین پتانسیل سود هدایت کنید.
با هدف گذاری، هیچ پاسخ درست یا غلطی وجود ندارد. همه چیز به یافتن استراتژیها و روشهایی بستگی دارد که برای تیم شما بهترین کار را انجام میدهند. هدف گذاری در کار به شرکت شما کمک میکند تا استراتژیهای ارتباطی بازاریابی موثری را توسعه دهد. بازار هدف مجموعهای از افراد است که نیازها یا ویژگیهای مشابهی دارند که شرکت شما امیدوار است به آنها خدمت کند. این افراد معمولاً کاربران نهایی هستند که احتمالاً محصول شما را خریداری خواهند کرد.