حتماً تا به امروز واژه «مدیریت» را در موقعیتهای بسیاری شنیدهاید. حتی ممکن است خودتان هم یک پست مدیریتی در کارتان داشته باشید. البته با توجه به این که مدیر بودن فقط به محیط کار محدود نمیشود، اگر یک معلم، یک خانم خانهدار، صاحب یک کسبوکار کوچک یا حتی برای کارهای شخصی خود میتوانید مدیریت را لحاظ کنید و یک مدیر باشید.
بنابراین میتوان گفت که همه انسانها به نوعی میتوانند مدیر باشند. اما در برخی از موقعیتهای حرفهای و کاری، مدیریت جنبه اصولی پیدا میکند و از یک سری قوانین خاص پیروی میکند. به همین خاطر در ادامه قصد داریم تا به بررسی اصول مدیریت در سازمان، اصول مدیریت منابع انسانی، اصول مدیریت زمان، اصول مدیریت کیفیت و بسیاری از موارد دیگر بپردازیم. اگر آگاهی از این موضوع برای شما اهمیت دارد، با ما همراه شوید.
مدیریت یا Management چیست؟
مدیریت یا منیجمنت «Management» از مدیریت در شغل و حرفه شما گرفته تا کارهای روزانه و فعالیتهای زندگی را در بر میگیرد. اما یک تعریف واحد برای این واژه وجود ندارد. درواقع تعاریف مختلفی توسط افراد زیادی برای مدیریت ارائه شده که برخی از آنها به این قرار هستند:
- مدیریت به معنی استفاده مؤثر از منابع و بهکارگیری نیروی انسانی در جهت رسیدن به یک هدف خاص است.
- مدیریت یعنی هنر انجام دادن کار به وسیله دیگران!
- مدیریت، هماهنگ کردن منابع مادی و انسانی برای نیل به اهداف است.
- مدیریت ترکیبی از علم و هنر است. به طوریکه بخش علم آن به فراگیری دانش مدیریت از طریق آموزش اشاره دارد و بخش هنر آن نیز به پیادهسازی این دانش در عمل گفته میشود!
- به فرایندی که شما بهصورت هنرمندانه و با تکیه بر علم خود برای استفاده بهینه از منابع به کار میگیرید تا به هدف موردنظر خود دست پیدا کنید، مدیریت نام دارد.
- مدیریت بهمعنای هدایت دیگران برای انجام وظایفشان به بهترین شکل است تا به تحقق اهداف سازمان بینجامد!
- مدیریت شامل فرایندهایی همچون «برنامهریزی»، «سازماندهی»، «اقدام» و «کنترل» است.
با توجه به تعاریف فوق، مدیریت به هرگونه فعالیتی گفته میشود که بتواند سازمان را به سمت اهداف مورد نظرش هدایت کند. این مهم با استفاده از بهبود عملکرد و کنترل منابع مالی و انسانی و همچنین تأمین تجهیزات لازم برای رسیدن به هدف سازمانی صورت میگیرد.
آیا «مدیریت» بهمعنای «آچار فرانسه» بودن است؟
تصور عموم بر این است که وقتی یک شخصی مدیر یک مجموعه میشود، باید از تمام فعالیتهای هر بخش آن مجموعه آگاهی داشته و به نوعی تمام کارها را بلد باشد. یعنی یک مدیر باید نقش آچار فرانسه را در یک مجموعه بازی کند. اما در حقیقت چنین نیست. یعنی اصلاً لازم نیست یک مدیر خود نسبت به تمام فعالیتهایی که در یک مجموعه یا واحد کاری اجام میشود تسلط داشته باشد.
بگذارید در این باره یک مثال، برای شما بزنیم؛ آقای پت کریگان «Pat Carrigan» شخصی بود که مدیریت یک مدرسه ابتدایی را برعهده داشت؛ اما بعدها به سمت مدیر عاملی شرکت جنرال موتورز «General Motors» که یک شرکت آمریکایی چند ملیتی تولید قطعات است، رسید. آقای کریگان در مورد مدیریت خود در مجموعه بزرگ جنرال موتور اظهار میکند:
«من هرگز هیچ قطعهای را نساختهام و هیچ برنامهای هم برای این کار ندارم، چون این شغل من نیست. شغل من فقط ایجاد محیطی است که در آن قطعهسازان بتوانند قطعاتی سالم بسازند که از نظر قیمت، رقابتی باشد تابتوانند به کار خود افتخار کنند. درواقع اصلاً لازم نیست من حتماً بدانم که ساختن یک قطعه چه ارتباطی با این موضوعات دارد (تا بتوانم مدیریتش کنم)!»
اظهارات آقای کریگان بهخوبی مدیریت حقیقی را به تصویر میکشد. بنابراین مدیر کسی است که بتواند افراد متخصص در یک حیطه کاری را در یک محیط متناسب گرد آورد تا بتوانند به خوبی کار خود را انجام دهند!
آشنایی با انواع مدیریت
شاید تصور شود که یک مجموعه میتواند یک مدیریت قوی داشته باشد و تمام؛ اما وقتی یک مدیر هرچقدر هم که قدی و کاربلد باشد، نمیتواند به تنهایی از پس مدیریت یک مجموعه یا سازمان بزرگ بربیاید. یعنی یک مدیر کل نمیتواند همزمان هم مدیر مالی، هم مدیر فنی و هم مدیر منابع انسانی یک شرکت باشد. بنابراین در چنین موقعیتهایی باید به چندین مدیر فکر کرد که هریک مدیریت بخش مختص به خود را برعهده دارند. پس اینجاست که سخن از تعریف انواع مدیریت به میان میآید. مدیریت بهصورت کلی میتواند شامل چنین انواعی باشد:
- مدیر کل
- مدیر بازاریابی
- مدیر فروش
- مدیر فنی
- مدیر استراتژیک
- مدیر روابط عمومی
هریک از انواع مدیران میتوانند زیر نظر مدیر کل یک مجموعه، فعالیتهای مربوط به خود را به پیش ببرند. در این صورت مدیر کل نیز صرفاً به بررسی گزارشان مدیران میانی میپردازد و نیازی نیست تا تمام یک مجموعه بزرگ را به تنهایی مورد کنترل قرار دهد.
[irp posts=”9773″ ]
انواع سبکهای مدیریتی کدامند؟
انواع مدیر میتوانند در بخشهای مدیریتی مربوط به خود، سبک خاصی از مدیریت را اجرا کنند. بهصورت کلی مدیریت میتواند در چنین سبکهایی اجرا شود:
-
مدیریت مقتدرانه (اقتدارگرا)
مدیریت اقتدارگرا یا مقتدرانه که بهعنوان مدیریت «خودکامه» یا «استبدادی» نیز شناخته میشود، همانطور که از نام آن پیداست، مدیر در آن نقش یک دیکتاتور خودکامه را بازی میکند. در این نوع مدیریت، شخص مدیر تصمیم گیرندهی بدون چون و چرای تمام تصمیمات در سازمان است.
بهطبع کارمندان یک مجموعه در برابر چنین مدیری حق هیچ اظهار نظری ندارند و اگر هم ایدهای برای بهتر انجام دادن کارها داشته باشند، مورد توجه قرار نمیگیرد. یک مدیر اقتدارگرا موبهمو تعیین میکند که هر کارمند و هر بخش باشد چه کارهایی را در چه زمانی انجام دهند. کارمندان در چنین مجموعهای هیچ آزادی عملی نداشته و تحت نظارت همیشگی قرار دارند.
-
مدیریت دموکراتیک
مدیریت دموکراتیک هم همانطور که از نامش مشخص است، یک فضای دموکراتیک در سازمان برقرار میکند که در آن کارمندان و کارکنان حق اظهار نظر دارند و حتی نظرات آنها بهشدت مورد توجه مدیر قرار میگیرد. در مدیریت دموکراتیک نیز تصمیمگیرنده اصلی و نهایی خود شخص مدیر است، با این تفاوت که شخص مدیر در تصمیمگیریهای خود، نظرات و ایدههای دیگر اعضای سازمان را نیز در نظر میگیرد تا بتواند بهترین تصمیم ممکن را اتخاذ کند.
در این سبک از مدیریت، شخص مدیر مجبور نیست تا حتماً ایدههای کارکنان دیگر را اجرایی کند، بلکه فقط فرصت ارائه را به آنها میدهد و تنها در صورتی که صلاح ببیند و ایدهها را کاربردی بداند، آنها را در تصمیمگیری خود در نظر میگیرد.
-
مدیریت تفویضی (آزاد – اختیاری)
سبک مدیریتی دیگری نیز وجود دارد که به آن مدیریت تفویضی، آزاد یا اختیاری گفته میشود که اغلب بهعنوان بهترین سبک مدیریت در نظر گرفته میشود. در این روش، شخص مدیر، حداقل نظارت و دخالت را بر فعالیت کارمندان دارد. البته دلیل دخالت نکردن مدیران در این سبک این است که خود کارمندان متخصص هستند و قدرت تصمیمگیری بالایی دارند.
موارد فوق جزو رایجترین سبکهای مدیریتی است که مدیر هر بخش از سازمان نیز میتواند در بخش خود آن را پیادهسازی کند. البته انتخاب سبک مدیریت به موقعیت سازمان و سطح دانش و مهارت کارکنان نیز بستگی دارد!
اصول مدیریت چیست؟
مدیریت بهصورت کلی بر 5 اصلی استوار است که بهعنوان «اصول پنجگانه مدیریت» شناخته میشنوند. بنابراین در اینجا میتوان اصول مدیریت در سازمان را به این صورت بیان کرد:
-
کنترل «Controlling»
اصل کنترل را میتوان یکی از اصلیترین اصول مدیریت در سازمان محسوب کرد که برحسب آن، شخص مدیر به بررسی و کنترل فعالیت کارکنان و چگونگی پیشبرد پروژه میپردازد. در این صورت مدیر میتواند با اصل کنترل به سطح عملکرد کارکنان، مقدار کاری که در یک دوره زمانی میتواند انجام شود، مقدار کیفیت کار و دیگر موضوعات آگاهی پیدا کند. یعنی مدیر میتواند فاصله بین آنچه که هست تا آنچه که باید باشد را بینید. آنگاه اگر مشکلی یا اختلافی وجود داشته باشد، برای رفع آن چارهاندیشی کند. کنترل به صورت معمول در سه مرحله «قبل از انجام کار»، «حین انجام کار» و «پس از انجام کار» انجام میشود.
-
برقراری ارتباط با کارمندان «Staffing»
اگر یک مدیر نظام ارتباطی قوی نداشته باشد، نمیتواند با کارمندان خود ارتباط موثر برقرار کند یا آنها را برای انجام یکپارچه فعالیتها به هم پیوند بدهد. بنابراین اصل برقراری ارتباط، یکی دیگر از مهمترین اصول مدیریت سازمان است. یک مدیر با ایجاد کانالهای ارتباطی مناسب در بخشهای مختلف سازمان میتواند اثربخشی فعالیتها را افزایش داده و به پیشبرد اهداف سازمان کمک کند.
-
برنامهریزی «Planning»
اصول مدیریت و برنامه ریزی رابطه تناتنگی با همدیگر دارند. یک مدیر وقتی برنامهریزی کامل و مناسبی داشته باشد، میتواند اهداف سازمان یا شرکت را مرحله به مرحله تنظیم کرده تا قابل دستیابی باشد. در این صورت کارمندان نیز انگیزه بیشتری برای ادامه کار خواهند داشت، چون میدانند که دقیقاً برنامه چیست و باید چکار کنند. یک مدیر باید در برنامهریزی خود چنین مواردی را تعیین کند:
- در پایان سال شرکت چه مقدار سود کسب خواهد شد؟
- چه افراد دیگری باید استخدام شوند؟
- چند درصد از اهداف بلندمدت شرکت باید در طول سال جاری محقق شود؟
- برای رسیدن به اهداف شرکت، به چه ابزارها و راهکارهای جدیدی نیاز است؟
برنامهریزی را میتوان خطیرترین اصل مدیریت در نظر گرفت که در آن یک مدیر باید نکات بسیاری را در نظر گرفته و موارد بسیاری را به شکل مؤثر و قابل دستیابی تنظیم نماید.
[irp posts=”11891″ ]
-
سازماندهی «Organizing»
اصل سازماندهی در مدیریت به تقسیم کار بین افراد و همچنین مدیریت کارهای افراد در یک سازمان، شرکت یا مجموعه اشاره دارد. برخی از مدیران تصور میکنند که با دادن یک کار مشخص به هریک از کارمندان، به طوریکه کارمندان تا پایان وقت کاری خود کاری را برای انجام دادن داشته باشند، اصل سازماندهی را محقق کردهاند. اما در حقیقت این روش کاملاً اشتباه است. چراکه گاهی افراد باهوشتر یا توانمندتر در یک زمینه کاری، قادر هستند تا کار خود را بهتر و سریعتر از سایر کارکنان انجام دهند.
اگر سازماندهی فقط به تقسیم کار خلاصه شود، چنین افرادی نمیتوانند از حداکثر توان خود استفاده کنند. همینطور برای این که کار بیشتری به آنها محول نشود، تواناییهای خود را بروز نمیدهند. بنابراین سازماندهی صحیح باید به گونهای باشد که در آن بسته به توانایی هر کارمند، آن را در جای مناسب قرار داده و مسئولیت متناسبی را به وی واگذار کرد!
-
هدایت یا رهبری «Leading»
اصل هدایت یا رهبری در مدیریت شامل بیان یک چشمانداز، انرژی دادن به کارکنان، الهام بخشیدن و ایجاد انگیزه در افراد با استفاده از بینش، نفوذ، متقاعدسازی و مهارتهای ارتباطی مؤثر است. درواقع یک مدیر برای اینکه بتواند پروژه را بهخوبی به پیش ببرد، باید روی کارکنان خود نفوذ داشته باشد. توان رهبری یک مدیر میتواند محبوبیت وی در نزد کارمندان و در نتیجه انگیزه و کارایی بیشتر آنها را نیز به همراه داشته باشد.
موارد فوق از اصول مدیریت در سازمان یا اصول مدیریت منابع انسانی بودند که میتوانند بهعنوان اصول مدیریت زمان، اصول مدیریت کیفیت یا بهصورت کلی بهعنوان اصول مدیریت کسبوکار مطرحیت داشته باشند. این اصول، پایه و اساس شغل مدیریت هستند که یک مدیر باید بر چگونگی پیادهسازی صحیح آنها تسلط کافی را داشته باشد!!
اهمیت اصول مدیریت
اصول مدیریت با هماهنگ کردن منابع فیزیکی، مالی و انسانی، استفاده بهینه از منابع را تسهیل میکند. این اصول که در قسمت قبلی بیان شدند، با جلوگیری از تعصبات شخصی و اتخاذ یک رویکرد عینی به مدیریت بهتر شرکت، مجموعه یا سازمان کمک میکنند. این اصول همچنین مدیران را قادر میسازند تصمیم بگیرند که برای انجام وظایف معین چه کاری باید انجام دهند و موقعیتهایی را که ممکن است در مدیریت به وجود بیاید را بهخوبی کنترل کنند.
بهصورت کلی، اصول مدیریت بهعنوان یک دستورالعمل برای مدیران عمل میکند. این اصول دانش، توانایی و درک مدیران را تحت مدیریتهای مختلف بهبود میبخشد که تحقق اهداف شرکت را به دنبال خواهد داشت. مدیریت بدون داشتن این اصول مشخص، کاری دشوار خواهد بود که رسیدن به اهداف را نیز با مشکل روبهروم میکند. بنابراین اصول مدیریت جزو ضروریات یک مدیر هستند!
مدیریت نوین چیست و چه مزایایی دارد؟
پیدا کردن یک تئوری مدیریتی که مناسب محل کار شما باشد، میتواند محیط کار را کاملاً به سمت بهتر شدن تغییر دهد. همین موضوع سبب ایجاد تئوریهای بسیاری در زمینه مدیریت شده است که مدیریت نوین یا تئوری مدیریت مدرن «Modern Management Theory» یکی از آنها است. مدیریت نوین به استفاده از رویکردهای مدیریتی با توجه به شرایط فعلی دنیا از نظر اجتماعی، اقتصادی و… اشاره دارد. در بیان بهتر ویژگیهای اصول مدیریت نوین میتوان گفت:
- تئوری مدیریت نوین یا مدرن در پاسخ مستقیم به تئوری مدیریت کلاسیک ایجاد شد که میگوید کارکنان فقط با پول انگیزه میگیرند!
- تئوری مدیریت نوین تشخیص میدهد که کارمندان پیچیده هستند و دلایل زیادی میتوانند برای موفقیت در شغل خود داشته باشند.
- مدیریت نوین معتقد است که تغییر سریع تکنولوژی میتواند هم باعث ایجاد و هم حل بسیاری از مشکلات در محیط کار شود.
- مدیریت مدرن تجزیه و تحلیل ریاضی را با درک احساسات و انگیزههای انسانی ترکیب میکند تا محیط کاری را ایجاد کند که حداکثر بهرهوری را داشته باشد.
- مدیری که از تئوری مدیریت نوین استفاده میکند، از آمار برای ارزیابی عملکرد کارکنان استفاده میکند و همچنین سعی میکند بفهمد چه چیزی باعث رضایت کارکنان از شغلشان میشود؟!
- مدیریت نوین به تغییرات ناشی از فناوری احترام میگذارد و سعی در سازگاری با آن و استفاده مؤثر از آن برای پیشبرد اهداف سازمان دارد.
مدیریت نوین یا مدرن بر همان اصول مدیریت که بیان شد استوار است، با این تفاوت که یک مدیر نوین سعی میکند تا از تغییرات تکنولوژیکی، اقتصادی، فرهنگی و… نیز در پیشبرد اهداف مجموعه کمک بگیرد و خود را در یک چهارچوب خشک و سنتی حبس نکند. بنابراین دنیای مدرن امروز به مدیران نوین نیاز دارد. در ادامه برخی از اصول این نوع مدیریت را بررسی خواهیم کرد.
اصول مدیریت نوین چیست و چطور اجرا میشود؟
مدیران مدرن یا نوین از تغییر هراسی ندارند و به دنبال روشهای جدیدی هستند تا بتوانند به کمک آنها تواناییهای مدیریتی خود را تقویت کرده و بیش از پیش به بهرهوری شرکت خود کمک کنند. از جمله اصول مدیریت کسب و کار نوین میتوان به موارد زیر اشاره کرد:
- یک مدیر نوین همیشه خود را جای مشتری میگذارد و از نگاه یک مشتری به شرکت خود نگاه میکند تا بتواند مشکلات سر راه مشتری و شرکت را با دید بازتری ببیند و برای رفع آنها اقدام کند.
- یک مدیر نوین پس از مشتریان، کارمندان خود را در اولویت قرار میدهد. توجه به کارمندان سبب میشود و ایجاد یک محیط خوشایند برای آنها، بیشتری تأثیر را در بهرهوری کاری دارد.
- یک مدیر ارشد موفق به تنهایی فعالیت نمیکند، بلکه همیشه به نظرات و ایدههای مدیران میانی و کارمندان نیز توجه میکند.
- مدیران موفق و مدرن از تکنولوژیهای جدید در جهت پیشبرد بهتر امورات خود بهره گرفته و از نرمافزارها و اپلیکیشنهای جدید استقبال میکنند.
موارد فوق برخی از تکنیکهای نوین مدیریت هستند که در گذشته مطرحیت نداشتند اما با رشد فناوری و رقابتی شدن بازارها، تئوریهای مربوط به مدیریت و اصول نوین مورد توجه قرار گرفته است که به یک سری اصول خاص محدود نیست و میتواند شامل موارد بسیاری باشد!
اصول مدیریت فایول چیست؟
هنری فایول «Henry Fayol» یک تئورسین مدیریت فرانسوی بود که تئورهای وی در زمینه مدیریت در اوایل قرن بیستم بسیار مورد توجه قرار گرفت. وی ابتدا یک مهندس معدن بود که بعدها به سمت مدیریت و مدیرعاملی رسید. اصول مدیریت فایول از جمله شناخته شدهترین تئوریهای وی است که بر 14 اصل استوار است:
- تقسیم کار «Division of Work»
فایول معتقد بود که تفکیک کار در نیروی کار بین کارگران یا کارمندان کیفیت محصول و بهرهوری نهایی را افزایش میدهد. وی همچنین به این نتیجه رسید که تقسیم کار باعث بهبود کارایی، دقت و سرعت افراد میشود.
- قدرت «Authority»
مدیران باید اقتدار دستور دادن را داشته باشند و بدانند که اقتدار مسئولیت نیز به همراه دارد. فایول علاوه بر رتبه، استدلال میکند که هوش، تجربه و ارزشهای یک مدیر نیز اهمیت زیادی دارد.
- انضباط «Discipline»
بدون نظم و انضباط هیچ کاری نمیتوان انجام داد. بنابراین داشتن نظم از ارزشهای بالای یک مدیر است. انضباط عملکرد خوب و ارتباط متقابل در کار مدیریت را آسان میکند. رفتار منضبط کارکنان به آنها کمک میکند تا بهراحتی در حرفه خود پیشرفت کنند.
[irp posts=”9214″ ]
- وحدت فرماندهی «Unity of Command»
این بدان معناست که یک کارمند باید تنها یک رئیس داشته باشد و از دستور او پیروی کند. اگر یک کارمند مجبور باشد بیش از یک رئیس را دنبال کند، تضاد منافع و سردرگمی را به همراه دارد.
- وحدت جهت «Unity of Direction»
همه افرادی که در یک شرکت کار میکنند، باید یک هدف و انگیزه داشته باشند. درواقع تیمهایی با هدف یکسان باید تحت هدایت یک مدیر بوده و با استفاده از یک برنامه کار کنند. این شرط ضروری برای وحدت عمل و پیشبرد موفق کارها است.
- منافع جمعی بر منافع فردی «Collective Interest Over Individual Interest»
در یک شرکت باید منافع شرکت و منافع جمعی بر منافع شخصی افراد یا مدیران برتری داشته باشد.
- دستمزد «Remuneration»
دستمزد نقش مهمی در ایجاد انگیزه در کارکنان یک شرکت دارد. حقالزحمه میتواند پولی یا غیر پولی باشد. با این حال، باید بر اساس تلاشهای هر فرد، کارگر یا کارمند که انجام داده است، دستمزد مناسب وی پرداخت شود.
- تمرکز «Centralization»
هنری فایول تاکید دارد که باید بین سلسله مراتب شرکت، تقسیم قدرت متعادل وجود داشته باشد. یعنی در هر شرکتی، حتی کارمندان نیز مانند مدیران میتوانند حق تصمیمگیری داشته باشند. با این تفاوت که بین تمرکزگرایی (بیاهمیتی به نظرات کارمندان) و تمرکززدایی (اهمیت بیش از حد به نظر کارمندان) تعادل ایجاد شود!
- زنجیره عددی «Scalar Chain»
کارکنان باید بدانند که در سلسله مراتب سازمان در کجا قرار دارند و در یک زنجیره فرماندهی با چه کسی باید صحبت کنند. فایول در این اصل تأکید میکند که مراحل سلسله مراتب باید از بالا به پایین باشد. ضروری است که هر کارمند افراد ارشد خود را بشناسد و در صورت نیاز بتواند با هر یک از آنها تماس بگیرد.
- سفارش «Order»
یک شرکت برای داشتن یک فرهنگ کاری مطلوب باید نظم کاری کاملاً تعریف شده را حفظ کند. یعنی هرکس سرجای خود و هرچیزی هم سرجای خود قرار داشته باشد.
- انصاف «Equity»
با همه کارکنان باید به طور یکسان و محترمانه رفتار شود. این مسئولیت یک مدیر است که هیچ کارمندی با تبعیض مواجه نشود.
- ثبات «Stability»
یک کارمند اگر در شغل خود احساس امنیت کند بهترین عملکرد خود را ارائه خواهد داد. این وظیفه مدیریت است که امنیت شغلی و ثبات (عدم جابجایی) را به کارکنان خود ارائه دهد. بنابراین سازمانها باید جابهجایی کارکنان و تغییر نقش را به حداقل برسانند تا کارایی به حداکثر برسد.
- ابتکار عمل «Initiative»
مدیریت باید کارکنان را به ابتکار عمل در یک سازمان حمایت و تشویق کند. وقتی در یک سازمان به ابتکار عمل کارکنان اهمیت داده شود، کارمندان میتوانند راهحلهای کارآمدی را به مدیران خود پیشنهاد دهند که سبب افزایش کارایی شود.
- صمیمیت و یگانگی «Esprit de Corps»
مسئولیت مدیریت انگیزه دادن به کارکنان و تشویق آنها به حمایت منظم از یکدیگر باشد. توسعه اعتماد و درک متقابل در سازمان منجر به نتیجه مثبت و ایجاد یک محیط کار سالم میشود که به افزایش بهرهوری نیز خواهد انجامید. بنابراین در نهایت باید بین اعضای یک سازمان صمیمیت و یگانگی وجود داشته باشد که برقراری این امر برعهدهی مدیر است.
[irp posts=”10061″ ]
اصول چهاردهگانه مدیریت فایول، مهارتهایی را که برای یک مدیریت خوب لازم است را شناسایی کرد. این اصول علاوه بر اینکه الهامبخش بسیاری از تئوریهای مدیریت امروزی هستند، نکاتی را ارائه میدهند که هنوز هم میتوانید در سازمان خود پیاده سازی کنید!
اصول مدیریت تیلور چیست؟
فردریک وینسلو تیلور «Fredrick Winslow Taylor» که به عنوان «پدر مدیریت علمی» نیز شناخته میشود، با نظریههای عملی خود ثابت کرد که میتوان یک روش علمی را در مدیریت پیادهسازی کرد. تیلور بر سطح نظارتی مدیریت و عملکرد مدیران و کارگران در سطح عملیاتی تمرکز زیادی داشت. اصول مدیریت تیلور بر 4 اصل زیر استوار است:
- روشهای علمی «Scientific methods»
این اصل میگوید تکنیکهایی که برای انجام یک کار ایجاد میشوند، باید از نظر علمی اثبات شده باشند. علاوه بر این، اصل علم به این معنی است که روشهای انجام یک کار باید دائماً توسعه داده شود تا کار را مؤثرتر و کارآمدتر کند و نباید فقط به روشهای قدیمی بچسبید.
- تقسیم روشن مسئولیتها «Clear division of responsibilities»
این اصل عنوان میکند که یک مدیر باید کارکنان را بهجای انجام چندین کار، برای انجام تخصصی یک کار تقسیم کند. با این کار میتوان اطمینان حاصل کرد که یک قسمت از پروژه تکمیل شده و کارمند در انجام آن کار متخصص است.
- پرداخت مبتنی بر عملکرد «Performance-based pay»
مدیران باید برای کارکنان با عملکرد بالا پاداش تعیین کنند. این باید به کارکنان انگیزه میدهد تا از اهداف تعیین شده خود فراتر رفته و به دلیل سختکوشی خود شناخته شوند.
- سلسله مراتب سخت و نظارت دقیق بر کارکنان «Rigid hierarchy and strict surveillance of employees»
براساس این اصل، کارکنان از مسئولیتهای خود آگاه هستند و میدانند که در محل کار به چه کسی گزارش دهند. مدیران مسئول آموزش کارکنان و نظارت بر عملکرد آنها هستند تا اطمینان حاصل شود که کارکنان به اهداف تعیین شده خود میرسند. نرم افزار حضور و غیاب یکی از بهترین ابزارها برای نظارت دقیق بر کارکنان است.
موارد فوق از اصول مدیریتی تیلور هستند که در علم مدیریت کاربرد زیادی دارد. درواقع هرکس که میخواهد یک مدیر موفق باشد، باید از اصول مدیریتی تیلور و فایول آگاهی داشته باشد و تا جای ممکن به آنها عمل کند!
جمعبندی
مدیریت یک علم است. بنابراین افراد میتوانند آن را یاد بگیرند و تبدیل به مدیرهای موفقی شوند. درست است که باید از اصول مدیریت پیروی کرد، اما در حال حاضر مدیریت با اصول جدید روبهرو شده که بخشی از آن تحت تأثیر تکنولوژی قرار دارد. درواقع مدیران اگر نتوانند خود را با برنامههای جدید هماهنگ کنند، نمیتوانند به درستی مجموعه خود را اداره کنند. به همین خاطر ضمن بررسی اصول مدیریت، باید به اصول مدیریت نوین نیز توجه ویژهای داشت.